مرد ِ بی سر و تَه !
" ای پا اَنداز ! من را جا اَنداخته ای . مثل ِ یک حرف ِ اضافه . من همان خاطره ی آخته ام ، ای هرزه گَرد ِ هرجایی پَسند ! از من تندیسی بساز ، بزن به آواز و دیوانه شو !" مردِ بی سر ، نامه را در مشتش مچاله...
View Articleخورشید دروغگو
دستهای باد ، ابرها را چنان هُل میدهد به جلو ، انگار که ازشان بَس بیزار است . پوره های ابر بالا سر ِ میس شانزه لیزه چنان در هم فرو میروند و از هم میشکافند که بی تاب میشوند . باید از این خانه گریخت و به...
View Articleگالیور
میس شانزه لیزه روی تنها نیمکت ِ دَشت نشسته بود . کنار ِ پایش ، روی زمین ِ بایر ، کاغذهایی بود که پاره پاره شان کرده بود ، و باد کاغذپاره ها را توی ارتفاع ِ کوتاهی از زمین بلند میکرد و کاغذ ها تا اوج...
View Articleای هیچ ِ پوچ !
ساعت چند است ؟ دو صفر. دو نقطه . دو صفر . جایی که نه شب است و نه صبح . تنها شروع ِ یک نظام ِ ساخته شده از اول است . از اول همه چیز از صفر شروع نشد که امروز بشود . از اول همه چیز از صفر شروع نشد که از...
View Articleکُپی کاری در همه چیز ، حتی لبخند ! حتی نقش و شعر و شر و ور
ای تو ! اندکی درنگ کن و با من همراه شو ، چقدر خود اَت را دوست میداری ؟ وقتی رو به روی آیینه می ایستی چه کسی را میبینی ؟ آنچه هستی بر پیکره ات تراشیده است یا آنچه خود بر این پیکره افزوده و یا کاستی ؟...
View Articleچرا شبیه کاکتوس اَم ؟
چرا شبیه کاکتوس اَم ؟ چرا شبیه کاکتوسی ؟ این نوشته را تقدیم میکنم به همه ی کسانی که از پدر - مادر های نارَس به این جهان پا گذاشته اند و ( یتیم تر از یتیم ) اَند ."تو شبیه کاکتوسی ، حالا گُل هم داری...
View Articleمرد ِ رفتن
حضرت ِ والا پیغام فرستاد که دارد میرود . تیزتَک ، پیغام فرستادم :" . . . که دیگه برنگردی . " دروغ میگفتم . پیغام ، نرفته جوابَش آمد که :" بهقرارگاه بیا . " که میدانستم که همین را خواهد گفت . پیش تر از...
View Articleتقدیر الابختکی
تقدیرِ الابختکی ، بتاز !عروسک ِ اسباب بازی ، یه سر ِجداست توی دل ِ باغچه ، یه تَنش جداست لعنتی !تقدیرِ الابختکی ، بتاز !خیالی نیست ، کوه به کوه برسه ، بازم جای ما خالی نیست که نیست .تو بتاز ، تقدیر...
View Articleدر بدن ِ روح
"مودب باش و ملاحظه کن ، ساکت باش و در خَموشی روشن باش ، جلب ِ توجه ننما و نسخه ی تکراری باش ." گفت مرد . میس شانزه لیزه خورجینه اَش را باز کرد و نصیحت ها را در آن بگذاشت . اکنون از آن روز میگذرد به سال...
View Articleخیابان گاندی
ایدون که دارم مینویسم ، همین (اینک ) را میگویم ، روی پله های سرد ِ مرکز خرید ِ گاندی با یک چمدان نشسته ام . همین حالا را میگویم که ساعت به زمان ِ تهران ، دو بامداد است ، هیچ صدایی نیست جز صدای باد و...
View Articleدال . الف . ف
دروغ چرا ؟ تا قبر آ.آ.آ.آ نوشتن در مورد ِ دال . الف . ف ِ برایم موشکافی دردناکی است ، ازیرا که باید در حُسنِ مطلع اَش به خودم و زنان تَشر زده و سپس به مردان و پدران و جامعه . . .و تیغ و تشر بازی...
View Articleهرگز فراموشم نکن NEVER FORGET ME
به بهانه ی نمایش ى ویدئوهای سمیرا اسکندرفراین نمایش ها که شامل ِ سه ویدئو ( من برگشتم خونه ، توی یک اتاق ، جهزیه ای برای ماهرو ) همراه ِ عکس های سیاه - سفید فیلم بلند ِ روت کانال از سمیرا است در...
View Articleایستاده همچون سرو خواهم مُرد !
میس شانزه لیزه ،پوستین ِ شُتُرکُش را پوشیده بود . پوستین ِ شترکُش بوی روده و خون و رگ میداد ، اما گَرم بود . در آن هوای تازه نَفسِ بهاری ، که سرش سردی میکرد و تهش باران میزد ، پوستین ، خوب گرم بود ....
View Articleسرمای آتش
دستم را بالا آوردم ، بالا آوردَمش و پیش ِ رویم بگرفتم ، پیش ِ رویم بگرفتم و تپش هایش را بشمردم . تپش هایش را که کف ِ دستم بدیدم ، غلطیدنش را خندیدم ، این خنده نه از ِ سر ِ شوق بود که از سرِ باختن بود ....
View Articleسپیده ی نحس
سپیده سَر زد ، سَرزده . گذاشتمش توی دامنم . از ترس و شُد پر از پرنده . بهتر است بگویم ، شُد پر از چهچه . سپیده سر زد و در مشتم گرفتمش ، گرفتن همانا ، او جان داد . محکم . محکم گرفتمش . سپیده زود ِ زود...
View Articleسال ثانیه
سال ثانیه این نوشته پیشکش میشود به ساحت ِ مقدس ِ نمایش ( سال ثانیه )زمان : غروبِ آفتاب ِ مرداد ماه یکهزار و سی صد و نود و چهارمکان : کاخ سعد آباد ، درب زعفرانیه ، زمین تنیسموقعیت : ذکرش را این طور آغاز...
View Articleجانی فانی
روده های چاک چاک ، از رگ و پِی هنوز زنده تان چه باک ! بُر شده از خنده ، ریش ریش ِ حدیث هزل که شَوَد تب بُر ِ هر علت . جنازه تان هم شهادت به زندگانی میدهد از چاک چاک ِ هر خنده و خواب های از این دنده به...
View Articleاردشیرمحصص، هنرمندسرکش
به مناسبت فیلم مستند اردشیر محصص هنرمندی سرکشمیس شانزه لیزه باخبر میشود که از دیدن مستند ِ اردشیر محصص ، هنرمند سرکش باز مانده است ، (البته در این دنیا که به سببِ سرعت و قدرت و همت ِ کارشناسانِ شبکه...
View Articleتئوری توطئه ی فرنگیس ،مادرِ اختلاس ِ فراری چگونه بود ؟!
این داستان واقعی است . میس شانزه لیزه حیطه ی ادبیات را رها میکند و داستان مسکوتی را که خود شاهدش بوده روایت میکند . سریع برویم سراغ داستان . زنی به نام فرنگیس یعقوبی سرای ، متولد تبریز ، زنی بود که از...
View Articlehttp://jazirehdarkahkeshan.ir/
نوشته های بلاگ در سایت ِ زیر موجود میباشد . سایت(جزیره در کهکشان )
View Article