اخبار را مثل طعم بد ِ قهوه فرانسه مینوشیم !
" من یه گنجشکم ، نشستم روی لپ تاپ و دارم صفحه ها رو بالا پایین میرم ، با نوکم این کارو میکنم ، اخبار رو میخونم ، تک میزنم به نون های خشک ِ جو ، من یه گنجشکم ، یه ذره سواد دارم ، اخبار رو میخونم ، الان...
View Articleمُرداب روی بام
مرداب روی بام مرداب روی بام ، نمایشی است که اقتباس آزادی از نمایشنامه ی دوشیزه رزیتا ی لورکا ست . این نمایش در تماشاخانه ی ایرانشهر ، سالن استاد ناظرزاده ی کرمانی ساعت 19 : 30 اجرا میرود . بروشور ِ...
View Articleچرا دن کامیلو را دوست دارم ؟
دُن کامیلو چرا دُن کامیلو را میبینم ؟گاهی در مواجهه با یک اثر ِ هنری انقدر با خودت درگیر میشوی و احساسات ِ شخصی ات در دام می اُفتد که گمان میکنی از هر نقد یا بررسی یا تحلیلی باید پرهیز کنی . این...
View Articleچرا لیلا حاتمی را دوست ندارید ؟
گذاشتم تا آب از آسیاب ِ اخبار بی افتد و بعد نوشته ام را روی دیوار این جا نقر کنم . ما کی هستیم ؟ مُشتی آدم ِ همیشه ناراضی و زورگو یا زورپذیر که برای اتفاقات ِ جامعه ، برای گرانی و مسائل کم اهمیت جُک...
View Articleآزادی یواشکی شما تایید حماقتتان است !
بعد از دیدن ِآمار و ارقامِ دوست داران و عاشقان ِ صفحه ی مضحک ِ آزادی های یواشکی ، یک کم دچار ِ خجالت شدم و فکر کردم چند جمله اظهار ِلحیه کرده و حیرت و تعجبم را در این جا نقر کنم یادگاری خودم . واقعا...
View Articleچگونه عاشق و زیبا شویم با شبکه ی ریور !
از آنجا که کشته مرده ی ترکیه شده ایم و سریالهایش را چهارچشمیدنبال میکنیم ، بس غافلیم از اتفاقاتی که زیرپوستی از این شبکه ها به افکارمان تزریق میشود . یکی از به میخ کشیدنهای ِ روان ِ هر انسانی موقع ِ...
View Articleابن الوقت را یوسف انصاری ننوشته است !
توی این دوره زمونه ی دغل و افاده ها طبق طبق ، توی این دور زمونه ی سگ مصب که هنرمندجماعتمون اخلاقشون شده دنگی زدن توی صورت دیگری برای اداهای هنری ، یک هو کتاب ِ- ابن الوقت - رو دست میگیری بخونی ،...
View Articleاز خانه تا متروپُل ، پُل خاطره
متروپُل یک بهانه است برای اینکه بزنم بیرون از خانه . پشت ِ در خانه چه چیزی انتظار من را میکشد ؟ همان خیابان ها . همان آدم ها ، همان کسبه و همان بقالی های همیشگی . همه چیز مثل دیروز و مثل روزهای پیش...
View Articleکنسرت آنسامبل مسایا
چند وقتی بود میس شانزه لیزه که از حضور در هر (جمع ) و هر کار ِ (جمعی ) گریز داشت ، هیچ خوش بین نبود . به هیچ چیز ِ جمعی و کاری که محصولش تداوم حضور ( یک جمع ) باشد ، اما یکی از روزهای گرم و داغ ِ...
View Articleهوموریباس
هوموریباسوقتی ( کلام ) بار ِ معنی خود را نمیتواند به دوش بکشد ، موسیقی ، رنگ ، نور ، بیداری و هوشمندی یک ( ضرورت ) میشود تا در ارتباط بین انسان با انسان یا به صورت تخصصی ، مخاطب و بازیگر ، تماشاچی و...
View Articleمیس شانزه لیزه در سینما چشم
میس شانزه لیزه وقتی به خودش آمد ، دید وسط ِ باغ فردوس ، دراز کشیده است . فواره های باغ دیگر سربلند نبودند ، صدای جیرجیرک می آمد و درِ باغ بسته شده بود . میس شانزه لیزه به خودش که آمد دید سیگارخاموشی...
View Articleبهجت صدر ، نخستین بانوی نقاش نوگرا
بهجت صدر 5 سال ِ پیش ، بهجت صدر را به آتش کشیدند و همان طور که خودش خواسته بود ، دفن اش نکردند ، مزاری ندارد تا بر سر ِ مزارش بروند و گُل و یادگاری بگذارند ، عکس بگیرند و نمایش بدهند . آرزو داشت،...
View Articleزن ِ بی جلد
میس شانزه لیزه به چشمان ِ زیتونی رنگ ِ حضرت ِ اُقلیدُس نگاه کرد و گفت :" پدر ، شما دارید به من اُمید میدید ؟ " حضرت ِ اقلیدس رَدایش را بر دوش انداخت و از زمین بلند شد و گفت :" امید نه ، من دارم حرفی...
View Articleتوپ مرواری
توپ مرواری و دانستم که هیچ ندانم . هر چ ِ بیشتر از هر نویسنده ای خواندم ، هر چ ِ بیشتر از هر فیلمسازی فیلم دیدم ، هر چ ِ بیشتر از نقاشی ، کار دیدم ، هر چ ِ بیشتر از موسیقی شنیدم ، فهمیدم که بر دانسته...
View Articleتوپ مرواری
توپ مرواری و دانستم که هیچ ندانم . هر چ ِ بیشتر از هر نویسنده ای خواندم ، هر چ ِ بیشتر از هر فیلمسازی فیلم دیدم ، هر چ ِ بیشتر از نقاشی ، کار دیدم ، هر چ ِ بیشتر از موسیقی شنیدم ، فهمیدم که بر دانسته...
View Articleقلبِ هشتپا
میس شانزه لیزه ، توی وانِ حمام نشسته بود . توی وان ِ حمام ، کَف و خون ، پُر بود . پُر، مروارید و مرجان بود کَف ِ وان و جُز آن هشت پایی بود سیاه و لزج ، لَزج و لیز و هیز که چسبیده بود به گوشه ی حمام و...
View Articleداعش ، غول کوچک
سلام داعش ! اینک مِهر نیست . داعش دیگر پاییز نیست . این ، اینک ، زمانی نیست روی تقویم ! آنچه هست ، توئی . زمان ؟زمان چیست ؟ آنچه توئی در باور ِ مذهب یا اسطوره ، ظهورت بشارت ِ صبر ِ بَشر ،هست یا نه ،...
View Articleماهی و گربه ، اثری فاخر
ماهی و گربه سپاس خدای را که بعد از سالها ، روی پرده ی نقره ای چیزی دیدم که حس ِ ماندنِ توی سینما و ترک نکردن صندلی را دوباره چشیدم . سپاس که فیلمی دیدم که بعد از ترک سالن و تا اینک که مینویسم ، حس ِ...
View Articleمردی برای تمام فصول ، سیامک صفری
به بهانه ی نمایش ِ درحال ِ اجرا مردی برای تمام فصول ! چند سال پیش ، بهمن فرمان آرا در بوق و کرنا کرد که یا باید بمیرم یا مردی برای تمام فصول را به اجرا ببرم و دیگر هم هیچ ! بنا شد برای ماهنامه ی اسمش...
View Articleآیا علیرضاخورشیدفر درگذشت یا ما از ایشان درگذشیتم ؟
میس شانزه لیزه پالتوی مخمل مشکی اش را پوشید . دستکش سیاهش را دست کرد . از درز و شکافِ دیوار و پنجره سوز می آمد . سوز آتش ِ بی رمق ِ شومینه را خاموش کرد و خاکسترِ کم جانش را به جا گذاشت . میس شانزه...
View Article