خاطره ، خَطر دارد .
آسوده چیست ای میس شانزه لیزه ؟ که دیدارَت با دادار را با دار بکنی آشکار میان ِ جنگل ِ بلونی !؟ هرگز نفهمیدی که خاطره خطر دارد و درد در هر تصویر ِ گذشته ، جا دارد و به آن زنگوله ای وصل است ؟ ای تو ،...
View Articleبه مناسبت ِ مقام سوم میس شانزه لیزه برای فیلم برف روی کاج ها
نامه ی سرگُشادهجناب ِ آقای سیدجمال ساداتیان عزیزجناب ِ آقای نوید رجایی پور ارجمندو جناب آقای حامد حقانی گرامیسلام !روزی که کُلَنگ ِ (( جزیره در کهکشان )) را در دنیای مجازی زدم ، هیچ گاه فکرش را نمیکردم...
View Articleفرشته ی گُم شده
دَر آمد ماه . از دَرزِ ِ اُفُق . شب ، یعنی شده بود . درخشیدن ِ ستارگان ، مثل ِ پولک های لباس نور می انداخت بر سقف ِ آسمان . مثل ِ پولک های لباس ِ میس شانزه لیزه که بر سقف ِ اُریب اتاقش . . . نورها کش...
View Articleجناب ِ آقای اموزش و پرورش
پَروَرِش سلام آقای آموزش و پَروَرشطاعت (بندگی ) و عبادت (پرستش ) شما قبول ِخداوند در این جا ، در این جزیره در کهکشان ، عارض شدم به خدمت ِ شما تا چند نکته ی مهم را خاطر نشان کنم تا در آینده از مهلکه...
View Articleبا صدهزار مردم تنهایی
با صدهزار مردم تنهاییباد دَمید از بامداد . از دَمیدن ننشست از پای و بچرخید . . . بچرخید و درختان بِکند و دور ِ خود بپیچید ، چرخه زَن و پرسه زن. چون اسب ِ سرکشی ، رَم کرده ، گردنکِش ، سَرکِش . . . از...
View Articleدهلیز
دهلیزچند ساعتی گذشته است از دیدن ِ فیلم ِ دهلیز . . . هنوز نگاه ها و صداها و نماهایی در ذهنم مانده است . این سالها مشتاق ترم تا به دیدن ِ فیلم اولی ها بروم . این سالها انگیزه ی ساختن ِ فیلم در این...
View Articleگرانی وجود ندارد
بی هیچ مقدمه میخواهم بگویم واقعا گران شدن ِ اجناس ، بی کیفیت شدن ِ کالا ، نبودن ِ دارو ، عدم ِ سواد ِ پزشکان ، کشتار ِ غیر عمد ِ بیماران اتاق عملی بر اثر آمپول های تاریخ گذشته ، آمپول های بی حس نکننده...
View Article27 آگوست کِی بود ؟
میس شانزه لیزه کاغذ را در میان ِ انگشتان ِ استخوانی اش مُچاله بِکَرد ، دهان باز و آن را در حلق فرو بردش . کاغذ را خوردش ، خوردن مشتی کلمه ، که نمیدانست که میداند راست است یا که نه دروغ ، مثل ِ صدای...
View Articleپیچازی خیال
میس شانزه لیزه جایگزین شده بود . جایگزین بدین معنی که بَدَل ِ آدم ِ دیگر... بدل شده بود و روی صحنه رفته بود . صحنه نه زمینی فراخ ، منظور ، صحنه ی تئاتر است در این جا . روی صحنه همه چیز به رویا میمانست...
View Articleمیقات ِ مکرر
من ، در این جَنگ ِ تَن به تَن ، به باختَن سَر نکرده ام خَم . گاه گاه نع، که هر شامگاه ، تَن ِ تنهایم ، رو به روی آیینه ، سخن تَر کرده است از حرف ، با او ، من .که آیینه ، دوست ِ من ، شنوده ای نیکوست !...
View Articleچه خوبه که برگشتی ( !!!! )
چه خوبه که برگشتی ؟سلام آقای داریوش مهرجویی اُمیدوارم که موجب ِ سلب ِ آسایش ِ خاطر ِ شریف شما نشده باشم . حقیقت این است که با دیدن ِ فیلم های شما خاطره دار شدیم و نمک گیر و خُب فیلم های شما رو خیلی...
View Articleخانه ی حلزون
آبگیر بود . میانه ی حیاطمان ، برگ برگ ریخته بود ، خزان . رنگ رنگ دویده بود ، میان ِ سنگفرش ِ خیس ، خیس شده بود برگ برگ ِ پاییز و زمستانمان ، دور ِ آبگیر ، آبگیر گیر ِ برگ ها ، اُفتاده بود . هوا سرد...
View Articleخنجران قفا
می سُراندم در خواب ، نشیب ِ رویایی پُر شتاب . پرتگاهش میعادگاه ِ غوکان ، خنده هایشان به تحقیرم پُرآب و تاب ، در پژواکی چون آفتاب ، واضح و شنیدنی . میگریستند مرغان ِ آسمان ، جدا میشد از گوشت ِ تن ام...
View Articleنامه ای به جناب آقای شهردار عزیزم
به نام خدا جناب آقای ِ رئیس ِ شهرداری تهران ِ خیلی بزرگ و بی در و پیکر سلام این جانب بنده ی خدا و اسیر ِ خاک ِ گیرای تهران ضمن ارادت و خسته نباشید خیلی فراوان چو بوی خوش ِ قورمه سبزی و سیر توی برنج ِ...
View Articleمیس شانزه لیزه ی قاتل
میس شانزه لیزه روی پله های چوبی چُندَک زده بود . چوب ِ پله ها ، مزین به ریشه بود و رگ ، ناگهان سر ِ زمستان برای خودش ، الابختکی میدیدی که شکوفه داده است ، شکوفه هایی مثل ِ پولک های ماهی ، ریز ریز و...
View Articleعلف / Grass
علف ، نبرد یک ملت برای زندگیکتاب ِ علف ، داستان های شگفت و ناگفته ، نوشته ی بهمن مقصودلو ، از انتشارات هرمس در سال 1389 روانه ی بازار ِ کتاب شده است . همان طور که پیش از مقدمه آمده است ، کتاب ِ علف ،...
View Articleمعجون بخور و نمیر واویلا
کاسه ی معجون ِ بخور و نمیر واویلا را دست ِ درویشی داد که سَرایش را چند صباحی گُم کرده بود و اندر پی مکانی آواره شده بود ، درویش کاسه را از دست ِ میس شانزه لیزه گرفت و همان طور که سر به زیر داشت و نگاهش...
View Articleتربت معطر
بابا جونم سلام الان که دارم این نامه رو برات مینویسم ساعت 2:45 شبه ، نشستم روی صندلی لهستانیی که تو روش میشستی و پیپ میکشیدی و رادیو گوش میدادی و حرف نمیزدی . همونی که گُل ِ روی چوبش رو با رنگ روغنِ...
View Articleرزتا
رزتا رزتا ، فیلمی از برادران داردن ، این فیلم برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن سال ۱۹۹۹ برای بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن شده است.بعد از دیدن این فیلم ، مقداری گیج شدم ، هرچند نوشته ها و مدیحه...
View Articleنِگروگیس
نِگروگیسسنجاق قفلی ها رو دستم میگیرم ، سرِ دیگری را در حلقه ی پایینی دیگری می اندازم و دوباره قفل میکنم ، آن قدر این کار را تکرار میکنم تا از این سنجاق قفلی ها رشته ای درست شود . قطارِ سنجاق قفلی ها...
View Article