ویتسک
آشنایی با بوخنر ، زمانی که من دانشجوی نمایش بودم ، امری بود واجب و وضروری . مهم ترین نمایشنامه ی بوخنر با ترجمه ی کامران فانی را به سختی پیدا کردم و خواندم . شخصیت اصلی نمایش ، که اگر اسمش را بگذاریم ویتسک ! یک پروتاگونیست است، به معنای پیش برنده ی نمایش و داستان و نه قهرمان . شاید او به نوعی ضد قهرمان که نه اما anti- hero باشد . ویژگی ویتسک ، بلاهت و سادگی او در برابر جامعه ی یاغی و وحشیی که دور و بر ش را احاطه کرده اند، او را تنها ، بی دفاع ، منفعل ، گاهی به شدت ضعیغف و تو سری خور میکند . با او در این زمانه به شدت همذات پنداری میشود کرد !!! ویتسک از طبقه ی واخورده ی جامعه می آید . او مثل یک موش آزمایشگاهی به هر آدمی اعتماد میکند خلافش به او ثابت میشود و همه از پشت به او خنجر میزنند . حتی همسرش . این توی سر خوردن و واخوردگی از جامعه ی کوچتر یعنی خانواده اش است که به بیرون جامعه درز میکند . که او خود را به دستِ افسر و پزشک و هر عنصرِ بالا دست خود میسپرد و سپس پس میخورد تا به جایی که همه ی دارایی و روح و روانش به تاراج میرود . این نمایشنامه را به شدت دوست داشتم و اما اجرایی از آن که به درستی در بروشور آن نوشته شده بود ( ویتسک بر اساس ِ ویتسک گئورگ بوشنر (بوخنر) ) کار بسیار پسندیده ای بود ! ضمنا اسم دراماتورژ کار که در واقع بر اساس شیوه ی اجرا متن اصلی را با توجه به شرایط سالن و صحنه و اجتماع به روز کرده بود حذف شده بود که در خبرها خواندم ( نون . دال ) مترجم و دراماتورژ کار بوده که به دلایل عجیبی اسمش حذف شده خودتان پیدا کنید میوه و میوه فروش را . . .
نویسنده ، طراح و کارگردان : رضا ثروتی
تهیه کنندگان : آرمان جعفری ، محمد عقیلی ، مجید رحیمی جعفری
بازیگران به ترتیب حروف الفبا :
مرتضی اسماعیل کاشی /ماکان اشکواری/حمیدرضا الله بخش / پانته آ پناهی ها / اصغر پیران / بابک حمیدیان ( به دلیل شکستگی پا نقش او را شهرام حقیقت دوست بازی میکند ) / مهدی کوشکی /آرمین هایراپتیان
تالار حافظ که در واقع طراحی آن بلک باکس است و برای نمایش های خاص و آوانگارد طراحی شده ، با طراحی عجیب و شگفت انگیزی از خود رضا ثروتی رو به روی تماشاچی دلبری میکند . فضای اجرای بازی ، نعل اسب وارونه است میان تماشاچیان ، شاید شبیه نیم دایره ای که دوچره سواران یا اسکیت بازان برای مسابقه روی آن سرعت و شتاب میگیرند و در هوا چرخ میزنند و دور میزنند و برمیگردند . . . دو دریچه نیز در آن تعبیه شده . زیر آن دریچه شاید حکومتی توتالیتری یا فراماسونری حکمفرماست . نحوه ی ادای دیالوگ ها ، همان طور که فضا ایجاب میکند ، به شیوه ی معمول و مرسوم نیست . مکث دارد . کش دارد . تاکید دارد . سکوت دارد . موسیقی هم در جای مناسبی قرار گرفته . در ابتدای نمایش صحنه ی سلاخی مردی توسط پزشک شهر را میبینیم . صدای اره . یک جورهایی ژانر وحشتی :) . . . یک جورهایی واقعیت اطراف ما . . . . زنی که سطل آبی در دست دارد و سطل صدای بچه میدهد . همان بچه اش است . این نماد را دوست دارم از همین سطل کلی استفاده ی بهینه در بازی و اجرا گرفته شد . همسر ویتسک که زنی است پول دوست و هرزه . . . با بازی درخشان پانته آ پناهی ها ، همه چیز را تسخیر میکند . اما آن حس ِ پول دوستی ، آن به سخره گرفتن ِ ویتسک آن چنان که در متن مشهود بود، در اجرا در نیامده بود . شاید مخاطبی که متن را نخوانده است از این نمایش چیزی سر در نیاورد . ما تئاتری ها گاهی خیلی فقط به خودمان می اندیشیم . من دو ویتسک دیدم . یک جور دیدگاه کارگردان از این نقش . دیدن گاهی فلش بک . . . شیوه ی جالبی بود . برای گمراهی مخاطب بد نبود اما ضرورتش چه بود نمیدانم . جامعه با شیطنت خودش و با بی رحمی ویتسک را سلاخی میکند و او را دور خودش میچرخاند . در نهایت زن ویتسک هم زندگی چندان جالبی ندارد . همه قربانی جامعه ای هستند که بر آن ها حکومت میکند . مهم ترین نکته ی نمایش .
تمام این فشارها باعث میشود ، در یک لحظه ویتسک که عاشق همسرش است او را بکشد . البته خودش را نیز غرق میکند . تا آن جا که به یاد دارم این نمایشنامه بر اساس زندگی واقعی شخصی به همین نام نوشته شده است .
امیدوارم کسانی که فرصت دیدن این نمایش را پیدا نکردند برای دیدنش به تالار حافظ رو به روی تالار وحدت بروند .
خرید تلفنی
09364144060
09109097181
خرید اینترنتی:www.sayehtheater.com/ticket